برای او

گفتم میخوام اینبار براش یک عالمه گل بخرم،هفت_هشت دسته گل.بندازم روی دوشم برم پیشش.اما ایندفعه گل هارو از ساقه ها جدا نمی کنم چون حجمش کم میشه،زشت میشه.

به خودم میگم حالا انگار میبینه.

ازش پرسیدم بنظرت میبینه؟(اشک توی چشمام حلقه زد.)

گفت:نمی دونم.

شونه هامو انداختم بالا گفتم:

در هر حال من باید برم پیشش.

دلم براش خیلی تنگ شده میفهمی؟!

 

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.